جمعی از فارغالتحصیلان دانشگاه یزد با ارسال نامهای خطاب به عماد بهاور با یادآوری کارنامه عماد بهاور در فعالیتهای دانشجویی این دانشگاه و ویژگیهای او به تداوم بازداشت او اعتراض کردند. عماد بهاور، رئیس شاخه جوانان نهضت آزادی ایران و عضو هسته مرکزی پویش موج سوم، بیش از 80 روز است که در سلولهای انفرادی و بندهای عمومی زندان اوین در بازداشت موقت به سر میبرد.
متن کامل این نامه بدین شرح است:
به نام خدای مهربان
عماد عزیز
ماههاست که میخواهیم از تو بنویسیم و بگوییم که تو را از کجا و چگونه میشناسیم، ولی فضای متلاطم ایجاد شده در جامعه و زندگی هر یک از ما که طبیعتا برای هر کداممان در حد وسع خود وظیفهای ایجاد کرده است امانمان نمیداد که بنویسیم و مهمتر از آن تصمیم به نوشتن در مورد کسی بود که از او گفتن و نوشتن کار سادهای نیست. مگر قلم و کاغذ مجال آن را دارد که آنچه شایسته توست نقش ببندد که این را تو خود با نوشتههایت همواره نشان دادهای. هر کدام از ما آنقدر خاطرهها و سخنان ارزشمند از دوران با تو بودن و در کنار تو آموختن را به یاد داشتیم که هر زمان که اینها همه میخواست تا کنار هم قرار بگیرد، آنقدر سخنها و لحظات ارزشمند و تاثیرگذار برایمان زیاد بود که حیفمان میآمد از آنها بگذریم و صد البته که قلم مجال این را نمیداد که این خاطرات بر صفحه کاغذ نقش ببندد. ولی دیگر طاقت تمام شد، چنان کردند که نمیشد با تمام این حرفها سکوت پیشه کرد. بر آن شدیم تا گریزی هر چند کوتاه و گذرا بر دوران دانشگاه یزد و عماد بهاور آن دوران بزنیم.
از کجا باید آغاز نمود که با تو بودن را آغازی نیست و در کجا به پایان خواهیم برد که با تو بودن تمام نشدنیست و تو ماندگاری برای همیشه. هرچند آنان که عماد را میشناسند، میدانند که هر جمله که از عماد گفته میشود کتابی پشتوانه دارد از تجربه و خاطرات حضور عماد در موقعیتها و شرایط مختلف، ولی چه باید کرد که قلم نمیتواند در حق امثال تو حق مطلب را ادا کند. آنچه از زبان افرادی که مدتی افتخار همراهی با عماد را داشتهاند گفته میشود همه و همه قطرهای از دریای بیکران خصوصیتها و ابعاد شخصیتی عماد بهاور است.
عماد بهاور دانشجوی رشته مهندسی صنایع ورودی سال 76 داشنگاه یزد عنوان دانشجویی عماد است، اولین عنوانی که از عماد در شهر یزد وجود داشته و البته که آخرین عنوانی که در ذهن ما نقش میبست. هر که عماد را در یزد میشناخت، این عنوان آخرین عنوانی بود که از او گفته میشد. آنقدر شخصیت و جایگاه و فعالیت عماد گسترده بود و جنبههای مختلف داشت که مجال به دانشجو بودن او نمیرسید.
عماد بهاور، فعال سیاسی، عماد بهاور، دبیر کانون فیلم دانشگاه یزد، عماد بهاور عضو شاخه جوانان نهضت آزادی (که البته به قول مسعود برجیان عزیز به خاطر مصلحتاندیشی عماد در آن زمان و اینکه کمترین هزینه متوجه فعالان دانشجویی و سیاسی که با عماد همکاری داشتند شود این عضویت را پنهان نگاه میداشت والبته عضویت در نهضت آزادی را افتخار میدانست)، قلم زیبا و پر از محتوای عماد بهاور و دهها عنوان دیگر که عماد را متمایز مینمود از بسیاری از ما که شاید آمده بودیم تا دانشجو شویم، دوران دانشجویی را بگذرانیم و با مدرک کارشناسی دانشگاه یزد را ترک کنیم و دانشجو بودن تنها و تنها عنوان ما باشد برای 4 سال تحصیل در یزد.
قلم زیبای عماد بهاور که از همان سال اول دانشگاه مینوشت و به خاطر داریم همه، که چه زیبا مینوشت و بعدها در نشریه پیام سروش انجمن دانشجویان پیرو خط امام نیز به نوشتن ادامه داد که چندین بار به همراه برخی دیگر از دوستان از قبیل مهدی فولادگر و متین غفاریان و دیگران چندینبار برنده جوایز مختلفی در جشنواره های مختلف کشور شد و نشریه پیام سروش به قلم این عزیزان بهترین نشریه دانشجویی کشور شناخته شد. بعدها هم مطالب این عزیزان و خصوصا عماد بهاور در روزنامه شرق جایگاه ارزشمند خود را پیدا کرده بود. البته میدانیم که بسیاری مقالات عماد را در آن زمان خواندهاند ولی بدون توجه به نام نویسنده آن که تصور نداشتند نویسنده آن زمان شرق اینقدر سرافراز و شجاع باشد و چنین سرنوشت پرافتخاری را برای خود رقم بزند. آنها که خواندهاند نوشتههای عماد را میدانند که چه متفکرانه، واقعبینانه و بدور از شور و هیجانات کاذب دست به قلم میبرد و چه صادقانه و مدبرانه.
صادقانه باید گفت، اگر کسی سعادت آشنایی با عماد بهاور را نداشته، هرگز نخواهد دانست که اینان که از او می گویند و می نویسند چه میگویند. اما نوشتههای زیبا و پر محتوای او چکیدهای از شخصیت متفکر، خردمندانه، منطقی و آرامشبخش اوست.
شاید بتوان شخصیت عماد را به یک اجتماع تشبیه نمود که این بدلیل شخصیت چندبعدی عماد است که خود را محدود به تفکر و یا بعد خاصی از جامعه نمیداند. شخصیت عماد بهاور همچون یک جامعه است که دارای ابعاد مختلفی میتواند باشد، بعد فرهنگی، هنری، اجتماعی، سایسی و اقتصادی. شاید اغلب آنها که عماد را دورادور میشناسند و یا نام او را شنیدهاند تنها بعد سیاسی او را در ذهن دارند ولی همدورهایهای عماد در دانشگاه یزد آن دوران را هرگز فراموش نکردهاند که عماد بهاور یکی از فعالان در زمینه راهاندازی کانون های فرهنگی و هنری و خصوصا کانون فیلم داشنگاه یزد که بهواقع یکی از موفقترین و جامعترین کانونهای فرهنگی و هنری دانشجویی کشور محسوب میشد، بود و چه زحماتی که برای راهاندازی کانونهای فرهنگی نکشید. خوب بهخاطر داریم زحمات شبانهروزی عماد را در فعالیتهای شورای صنفی دانشکدهها که چگونه با همراهی و همکاری افراد مختلفی همچون عماد توانستند جایگاه خود را در فضای دانشگاهی و از بعد حقوقی در بین مسوولین دانشگاه پیدا کنند.
اشراف عماد به مسایل فرهنگی و اجتماعی روز و اطلاع کامل او از شرایط اقتصادی و سیاسی جامعه حکایت از مطالعه گسترده و عمیق او در مسایل روز داشت که وجه تمایز عماد بود در تمام مباحث و جلسات خصوصی و عمومی که در فضای آن روزهای داشنگاه برگزار میشد. اطلاع او در زمینههای مختلف و پیشینه مطالعاتی او نشان از پشتوانه غنی از دانش و اطلاعات او داشت که او را از دیگران متامایز مینمود. در اغلب مباحث هنری، فرهنگی و اقتصادی و صد البته سیاسی حرفهای زیادی برای گفتن داشت که برای بسیاری از شنوندگان جذابیت و تازگی داشت.
یادمان میآید که عماد را مردی برای تمام فصول لقب داده بودیم و همه ما آیندهای درخشان و زیبا برای او متصور بودیم که البته همینگونه هم شد. همه ما که عماد را میشناسیم شاید بی اغراق لحظهشماری میکنیم برای روزی که عماد را در جایگاهی ببینیم که ظرفیتهای شخصیتی او بتواند برای جامعه ما در ابعادی وسیعتر نتیجهبخش باشد.
بعد مدیریتی عماد که دیگر رای آنان که او را میشناسند و با او در فعالیتهای مختلف همراه و یا همکار بودهاند نیازی به یادآوری ندارد، که برای هر که عماد را میشناسد کار مشکلی نیست تا به خاطر آورد لحظاتی را که عماد مدیریت امری را بدست گرفته باشد و چه زیبا و با درایت و صبر و حوصله موضوع را به سرمنزل مقصود رسانده باشد.
عماد مدرک کارشناسی خود را در رشته مهندسی صنایع گرفت و دروس مدیریتی را در دوران تحصیل خود گذارند ولی صادقانه باید گفت که بعد مدیریتی عماد خصوصا توان بالای او در مدیریت مسایل در شرایط بحرانی بخشی بود که به پشتوانه فکری، مطالعاتی، تجربی و شخسیتی او باز میگشت که عماد آنقدر در دانشگاه فعال بود که بعید میدانیم که مجال حضور کامل را در کلاسهای درس یافته باشد.
دوستانی که در سالهای 76 تا 85 در دانشگاه یزد مسغول به تحصیل بودهاند به خاطر دارند که فضای داشنگاه یزد در آن سالهای اول به چه اندازه ملتهب، پر از هیجان و تکاپو، تغییرات و تنش بود. همه چیز در حال تغییر بود و این تغییرات نیازمند هزینههای زیادی بود تا به نتیجه برسد.
فضایی بسیار بسته و محدود که بسیاری از مسایلی که تا به آن روز در اغلب دانشگاهها حل شده و یا در حال تغییر بود، هنوز در آن فضا نتوانسته بود عمومیت پیدا کند و به عنوان واقعیتی که جزوی از تغییر شرایط و فضا بود، جایگاه خود را بیابد. دوستانی که در آن سالها در دانشگاه یزد بودند فرآیند تغییرات و تبدیل فضای سنگین و بسته دانشگاه و حتی شهر یزد را به فضایی فرهنگی و هنری با داشتن آزادیهای حداقلی که در همه جا عمومیت یافته بود، خوب بخاطر دارند. این تغییرات البته نه فقط در زمینههای فرهنگی و هنری که در گسترهای فراتر شکل گرفت.
خوب بخاطر دایم که چگونه دانشگاهی که صرفا جامعه اسلامی دانشجویان، بسیج دانشجویی و انجمن اسلامی دانشجویان (که البته آن هم متعلق به تفکرات خاصی بوده و در اغلب موارد مواضعی شدیدتر و بستهتر از جامعه اسلامی و بسیج داشت) مجموع فضای دانشجویی آن را در اختیار داشت، در این سالها متحول شد و با گذراندن سختیها و دوران التهاب و اتهامات و کمیتههای انضباطی و دادگاههای انقلاب و کفنپوشی برخی حامیان تفکرات خاص و سنگاندازیهای دیگر نهایتا در سالهای 80 توانست شورای صنفی تمام دانشکدهها که هر کدام برای خود حرفی برای گفتن داشتند، بیش از 15 کانون فرهنگی و هنری که در زمینههای مختلف از قبیل فیلم، موسیقی، تئاتر، شعر و ادبیات، صنایع دستی و برگزاری کلاسهای آموزشی مختلف و همایشهای مختلف و عناوین دیگر فرهنگی و هنری فعالیتهای بسیار ارزشمندی داشته و خصوصا دو تشکل دانشجویی انجمن دانشجویان پیرو خط امام که در زمان خود یکی از فعالترین تشکلهای دانشجویی اطلاحطلب در دانشگاههای کشور شناخته میشد و انجمن توسعه اسلام که دیگر تشکل اصلاحطلب دانشگاه یزد محسوب میشد را در فضای دانشجویی خود داشته باشد. این مجموعهها در کنار هم توانستند در فضای دانشگاه و شهر تاثیرگذار باشند و هدایت فعالیتهای صنفی، دانشجویی و هنری را در دست گیرند و قدرتی باشند که مسوولین دانشگاه را وادارند که در مقابل خواستههای بهحق دانشجویان سر تعظیم فرود آورند و همواره بترسند از روزی که این مجموعهها متحد باشند و در کنار هم.
اینها همه گفته شد تا دوستان فارغالتحصیل دانشگاه یزد به یاد بیاورند که چه گذشته است بر آن فضا و مطمئنا کسی نیست که نقش عماد بهاور را در هر کدام از این تغییرات و تحولات ندیده باشد و بیاد نیاورد.
اینها همه نشان از شخصیت توانا و ذوابعاد عماد بهاور بود که باعث میشد در هر زمینهای ایده و راه حلی داشته باشد و بتواند در بسیاری زمینهها تاثیرگذاری قابل توجه و مثبتی را داشته باشد.
شخصیت و جایگاه عماد از بعد سیاسی هم که قدر مسلم بر هیچیک از دوستانش پوشیده نیست. درایت و سیاست عماد در بعد عملی و دانش سیاسی عماد در بعد مطالعاتی و تحلیلی از ویژگیهای برجسته و ستودنی شخصیت عماد بهاور بهشمار میرفت که باعث میشد تا جلسات ایدئولوژیک و تحلیلی که با حضور عماد برگزار میشد، فضا و رنگ و بوی جذابتر و پربارتری داشته باشد.
فعالیت و نقش عماد در عرصه فعالیتهای سیاسی دانشجویی که آن زمانها رنگ و بوی خاصی بهخود گرفته بود و فضای مناسبتر و ایمنتری نسبت به شرایط کنونی داشت، مثالزدنی است و بیشک تمام آنان که در آن دوران گذری بر هر کدام از تشکلهای سیاسی دانشجویی داشتهاند نام عماد بهاور را شنیدهاند و آشنایی حداقلی از جایگاه و شخصیت و تفرکات عماد دارند، حال چه آنان که با تشکلهای اصلاحطلب همکاری داشتهاند که نقش عماد در ایجاد این تشکلها و شکلگیری و راهنمایی آنها و حضور فعال عماد در برنامههای این مجموعهها را به یاد دارند و چه آنان که با مجموعههای فعال غیراصلاحطلب و انحصارطلب همکاری داشتهاند که قطعا عماد بهاور به عنوان شخصیتی چالشانگیز برای این مجموعهها از بعد مباحث ایدئولوژیکی و حرکتهای صنفی بهشمار میرفت.
هرگز یادمان نخواهد رفت که همان زمان هم انحصارطلبها چگونه تمام سعی و تلاش خود را بکار بردند تا عماد را از تحصیل، از ورود به دانشگاه و حتی حضور در شهر یزد محروم کنند تا شاید بتوانند کمی احساس آرامش در فضای آن زمان داشته باشند و دور بودن عماد از آن فضا برایشان مایه تسلی خاطر شود که توانستهاند جبران آنچه عماد با منطق، دانش و سخنان مدبرانه و فعالیتهای متین و قانونی خویش بر سرشان آورده بود را نمایند.
آنها که عماد را میشناسند یا مقالات ارزشمند و پربار او را خواندهاند میدانند که این همه از عماد گفتن نه اغراق در مورد او که ادای دینی بسیار اندک نسبت به دوستی با چنین شخصیتی است.
امروز عماد بهاور دانشگاه یزد، عماد بهاور انجمن پیرو خط امام، عماد بهاور کانون فیلم، عماد بهاور فعال دانشجویی سال های 76 تا 85 و عماد بهاور فعال سیاسی امروز و عماد بهاور رئیس شاخه جوانان نهضت آزادی هفتههاست که در بازداشت موقت بهسر میبرد به جرمی که نه خود میداند و نه آنان که او را دستگیر کردهاند.
بهراستی اینان که بازجویی میکنند چه میدانند از عماد؟ چقدر عماد را میشناسند؟ حالا دیگر باید بعد از چند هفته متانت و قانونگرایی و ادب و اخلاق و دیانت او را شناخته باشند. آیا بهراستی شرمشان نمیآید وقتی میفهمند که چه کسانی را بازجویی میکنند؟ آیا پاداش اینان که عاشقانه و دلسوزانه برای وطن خویش همت گماردهاند و بهدور از هر تعصب و تخریبی سعی دارند کشور عزیزمان ایران را در جهان به سرفرازی و پیشرفت برسانند این است؟
این آزادمردان راه مقدسی را برگزیدهاند که بسیاری از ما شجاعت انتخاب این راه را نداشته و حاضر به گذشتن از بسیاری از موقعیتها و امکانات و شرایط نیستیم تا افتخار این را داشته باشیم که هر آنچه داریم در طبق اخلاص برای پایداری و سربلندی کشور عزیزمان بگذاریم. اینان همواره باید برای ما و آیندهگان ما سرمشقی باشند از فداکاری و معنویت.
روزگاری کشور عزیزمان مورد تهاجم دشمن خارجی بود که همتها و باکریها آنچنان خالصانه و صادقانه به دنیایی پشت کردند برای آخرتشان و البته وطنشان و حال این عمادها، مصطفیها، بهزادها، محمدرضاها، محسنها و بسیاری دیگرند که همت زمانند، باکری زمانند در مقابل دشمنانی بسیار خطرناکتر و ظالمتر که نه دشمن یک کشور و یک ملت که دشمن اسلام، انسانیت و آزادی هستند و این همتها و باکریهای زمان هستند که با ابزاری دیگر در مقابل این دشمنان ایستادهاند و با پایداری و مقاومت خود به ما نیز خواهند آموخت راه ایستادگی را، تا همه با هم همت گماریم برای بازپسگیری ایرانمان و بازپس گیری نظامی که در سال 57 توسط این ملت و با فداکاری و از جان گذشتگی همین مردم برای رسیدن به ایرانی آزاد در سایه اسلام و جمهوریت به پیروزی رسید.
عماد عزیز، پایداری و استقامتت را میستاییم و با تمام وجود بر این باوریم که روزگاران سبز فرا خواهد رسید و تو را به عنوان عضوی ارزشمند از جنبش سبز ملت ایران ارج خواهیم نهاد و لحظهشماری میکنیم برای لحظهای که جامعه ما ظرفیت و لیاقت استفاده از وجود مدیر و مدبری ارزشمند چون تو را داشته باشد.
به امید دررسیدن آن روز
همه ما تو را چشم در راهیم.
سبز میمانیم و بیشماریم
جمعی از دانشآموختگان دانشگاه یزد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر