۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

دیدار عماد بهاور با سید محمد خاتمی لحظاتی پس از آزادی ازاولین بازداشتش- خرداد88


عماد بهاور شاید اولین بازداشتی حوادث انتخابات ریاست جمهوری دهم باشد. وی در زمانی که به عنوان عضو هسته مرکزی پویش حمایت از خاتمی و موسوی و ستاد 88 فعالیت می کرد پیش از انتخابات برای اولین بار بازداشت شد. بازداشت وی انتشار بیانیه اعتراض آمیز ستاد مرکزی مهندس موسوی و پویش موج سوم و ستاد 88 را در محکومیت این واقعه در پی داشت. این فشارها منجر به آزادی وی پس از چند روز شد.
لحظاتی پس از آزادی وی برای ملاقات با سید محمد خاتمی که به منظور انجام مصاحبه با فعالان فضای مجازی در استودیوی تلویزیون اینترنتی موج سوم حضور داشت،از اوین راهی ستاد قیطریه شد. این لحظات در کلیپ زیر به تصویر کشیده شده است.

گفتنی است عماد بهاور پس از آن 3 نوبت دیگر بازداشت شد و هم اکنون 130 روز از بازداشت بار چهارم وی می گذرد.
از خداوند متعال آزادی و سرافرازی برای او و تمامی اسرای جنبش سبز ملت ایران مسئلت داریم.



share this: facebook

۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

دیدار سید محمد خاتمی با خانواده عماد بهاور

در آستانه فرا رسيدن عيد مبعث پيامبر (ص)، سيد محمد خاتمي با حضور در منزل عماد بهاور ، رئيس شاخه جوانان نهضت آزادي ايران با خانواده وي ديدار کرد.
رئيس جمهور سابق کشورمان ضمن ارج نهادن بر فعاليتهاي قانوني و مدني مهندس بهاور و تاسف از اينکه جوانان پاک و شايسته و دينداري چون او که هدفي جز آباداني و سربلندي ايران ندارند، امروز در زندان به سر مي برند، اظهار اميدواري کردکه در آينده نزديک شاهد آزادي وي و ديگر زندانيان سياسي باشيم.
مادر پدر و همسر بهاور در اين ديدار ضمن تشکر از حضور رئيس جمهور اصلاحات، ايشان را در جريان اتهامات و سير قضائي پرونده وي قرار دادند. گفتني است در حين اين ديدار عماد بهاور طي تماس تلفني از زندان با سيد محمد خاتمي گفتگو کرد و از دلجويي وي از خانواده اش تشکر کرد.
عماد بهاور عضو ستاد مرکزي پويش حمايت از مهندس موسوي و ستاد 88 که در حال حاضر چهارمين دوره بازداشت خود را سپري مي کند از اسفند 88 در زندان به سر مي برد.
در پايان اين ديدار سيد محمد خاتمي با قبول درخواست مريم شفيعي ، همسر عماد بهاور نماز جماعت ظهر و عصر را به همراه خانواده اين عزيز دربند به جاي آورد.
همچنين آقاي خاتمي به رسم يادبود دستخطي خطاب به عماد بهاور نوشت که متن آن در زير مي آيد:

بسم الله الرحمن الرحيم

عماد بهاور، از جمله خوبان روشن بين، نجيب، مقاوم و خيرخواهي است که در دينداري، وطن خواهي و حرمت گذاردن او به انسان ، به خصوص انسان ايراني ترديدي نيست. اين عزيزان سرمايه هاي بزرگ ملک و ميهن و اسلامند و افسوس که با آن سرمايه چنان برخورد مي شود که گويا دشمن اند. دشمنن کس ديگر و در جاي ديگر است که عظمت ملت ايران و اصالت انقلابي که آزادي و سربلندي انسان ايراني را در نظر داشت هدف قرار داده و روز بروز به آن لطمه مي زند. از خداوند براي عماد عزيز و همه عمادها آزادي و براي خاندان شريف بهاور ، پدر بزرگوار، مادر سرافراز و همسر مهربان و شکيبا و برادر خوب او سلامت و صبر و سرافرازي آرزو مي کنم.

سيد محمد خاتمي
17/5/1389


share this: facebook

تماس تلفنی زهرا رهنورد با همسر عماد بهاور


زهرا رهنورد طي يک تماس تلفني با همسر عماد بهاور در باره آخرين وضعيت اين زنداني سياسي با وي به گفتگو پرداخت.

به گزارش کلمه، زهرا رهنورد در اين گفتگوي تلفني ضمن ابراز همدردي با خانواده عماد بهاور اظهار اميدواري کرد که وي هر چه زود تر از زندان آزاد شود.

وي با تجليل مجاهدت عماد ، از استقامت همسر و خانواده وي که رنج دوري وي را تحمل مي کنند تجليل کرد.

زهرا رهنورد گفت: عماد بهاور الگويي مناسب براي جوانان جنبش سبز است.

همسر عماد بهاور نيز گزارشي از آخرين وضعيت همسرش را بيان کرد.


share this: facebook

۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه

دلنوشته مادر عماد بهاور رئیس دربند شاخه جوانان نهضت آزادی ایران به مناسبت سالگرد تولد پسرش


عماد عزیزم!

امروز هشتم تیر ماه روز تولدت است ، امسال دومین سال است که روز تولدت را در بند می گذرانی ، امشب در تنهایی بی اختیار سی و یک سال زندگیت را مرور می کردم ...

تولد تو سال انقلاب بود سال 57 ، از قبل از تولدت همراه من در شکل گیری انقلاب حضور داشتی ، آن موقع نمی دانستم که چرا اسم تو را عماد گذاشتم ولی حالا می فهمم، احساس کرده بودم که آدمی استوار و قوی خواهی شد.

هنوز خوب صحبت کردن را یاد نگرفته بودی که شعار انقلابی را بیان می کردی ، به جای خمینی ای امام، خمینی ای عماد می گفتی و همه می خندیدند!

هنوز خیلی کوچک بودی که جنگ شروع شد و من بعنوان یک پرستار مجبور بودم وقتم را صرف مجروهین جنگی و آموزش پرستاران کنم ، تو نیز روزت را خانه پدر بزرگ و مادر بزرگ بودی که بیشتر از من خاطره دوران کودکیت را بیاد دارند و حالا قران به دست برایت دعا می کنند.

وقتی به مدرسه رفتی احساس کردم بچه خود ساخته ای هستی ، خودت تکالیفت را انجام می دادی، زمان به سرعت می گذشت و تو بزرگ و بزرگتر شدی ، بسیار بچه آرام، باهوش و سربه زیری بودی .

تو راهنمایی بودی و من کارشناسی ارشد می خواندم ، مدرسه ات در کنار دانشکده محل کار وتحصیلم بود ، از مدرسه راه طولانی را پیاده بدون اینکه هیچگونه تغییر مسیری در طول راه بدهی به منزل می آمدی ، پس از راهنمایی چون در گروه بچه زرنگها بودی و آن موقع همه بچه زرنگها رشته ریاضی را انتخاب می کردند تو هم به رشته ریاضی رفتی ، در دوره دبیرستان علاقه به ریاضی نشان نمی دادی ، کم کم متوجه شدم تمایل به نوشتن داری تا ریاضی حل کردن، علاقه به مقاله های سیاسی و اجتماعی و نوشتن از همان زمان شروع شد و هر چقدر می گذشت علاقه ات بیشتر می شد ولی چاره ای نبود در رشته ریاضی بودی و مهندسی صنایع دانشگاه یزد قبول شدی و به یزد رفتی و من وقتی به خود آمدم که غرق سیاست شده بودی ، چه علاقه ای و چه عشقی به پیشرفت و مطالعه داشتی ، دیگر نوشته هایت را نمی فهمیدم و حالا دیگر تو می دانستی که چه می خواهی!

غرق شور و اشتیاق به یادگیری و نوشتن بودی همزمان عشق به مریم زندگی ات را تکمیل کرد و حالا فرصت داشتی رشته مورد علاقه ات علوم سیاسی را انتخاب کنی و چقدر خوشحال شدی وقتی در این رشته برای کارشناسی ارشد قبول شدی ، استادان دانشگاه مازندران واقعا" به تو افتخار می کردند و تو را یک استاد می دانستند ولی چه شد زمانی که تمام وقت زندگی ات را صرف نوشتن پایان نامه کردی و پایان نامه ات را تحویل اساتید دانشگاه دادی بجای جلسه دفاع از پایان نامه در دانشگاه ، باید نزد بازجویان از نوشته هایت دفاع می کردی که نوشته هایت فقط در جهت پیشرفت و شکوفایی مملکت بود ونه بر خلاف نظام.

امروز وقتی پرینت اتهاماتت را که در زندان به دستت داده بودند برایم می خواندی خیلی تعجب کردم:

خدای من! یکی از اتهاماتت اختلال در نظم و آسایش عمومی بود!؟؟

کاش مرا به دادگاهت راه می دادند و اجازه سخن گفتن داشتم تا فریاد بزنم و بگویم پسرمن در طول عمرش هرگز آزارش به یک مورچه هم نرسیده !

واقعاً به شهادت چه کسانی این اتهام به او وارد شده است؟

هرکس حتی اگر چند دقیقه با او صحبت کند می فهمد که او چه صاحب شخصیت آرام و با ادبی است ، آنگاه نوشته هایش چطور در نظم و آسایش عمومی اختلال ایجاد کرده...؟!

ساعت از نیمه شب هم گذشته ، اشکهایم چندین بار کاغذها را خیس کرده...

طاقت دوری ات برایم خیلی سخت شده...

* از خدا می خواهم خودش تورا حفظ کند!

* از خدا می خواهم به من صبر و تحمل دهد تا این زمان را سپری کنم!

* از خدا می خواهم به من قدرت دهد تا به جای نفرین، دعا کنم که زمان قضاوت در مورد تو خداوند را شاهد قرار دهند!


share this: facebook